مراسم بزرگداشت مسعود کیمیایی در تهران برگزار شد شوک فرهنگی به سینمای مشهد | ماجرای تعطیلی دومین پردیس سینمایی ویلاژتوریست برگزاری دومین رویداد اهدا نشان مشهدالرضا(ع) | قدردانی از مفاخر مشهد + فیلم و تصاویر داوران بخش مستند فجر معرفی شدند توضیح وزارت فرهنگ درباره خبر بازداشت خبرنگار ایتالیایی نشان مشهد الرضا (ع) سبب ارتقای جایگاه تاریخی و توسعه گردشگری مشهد می‌شود رئیس حوزه هنری خراسان رضوی: نشان مشهدالرضا(ع) به شهر مشهد اعتبار بین‌المللی می‌دهد علیرام نورایی با «شکلات ششم» در راه جشنواره فیلم فجر جشنواره هند به فیلم پایانه سیروس همتی جایزه داد تولید مستند فرح توسط سازمان اوج مهران مدیری و الناز شاکردوست در فیلم کج پیله هم‌بازی شدند پیمان معادی و پریناز ایزدیار، مقابل دوربین فیلم زن و بچه سعید روستایی رفتند مدیرمسئول «نسیم بیداری» محکوم شد معرفی شورای سیاست‌گذاری جشنواره موسیقی نواحی الهه رضایی، مجری محبوب تلویزیون، در جشنواره فیلم رشد + عکس رونق فرهنگ در گرو توسعه زیرساختی | یادآوری پروژه های مورد انتظار فرهنگی، به بهانه روز مشهد مشهد با پیشینه تاریخی غنی، شایسته داشتن روز ملی است آغاز فیلم‌برداری سریال جدید منوچهر هادی سه فیلم سینمایی بنیاد فرهنگی روایت فتح در راه جشنواره فجر
سرخط خبرها

زندگی پرفرازونشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

  • کد خبر: ۳۰۷۵۸۱
  • ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۹
زندگی پرفرازونشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی
همینگوی پیرمرد و دریا را در هشت هفته نوشت و اشاره کرد: «بهترین چیزی است که می‌توانستم در تمام عمرم بنویسم.»

به گزارش شهرآرانیوز، ارنست همینگوی یا همان پهلوان سانتیاگو، راوی داستان پیرمرد و دریایی که بخاطرش جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد، هنوز که هنوزست یکی از بهترین نویسندگان ادبیات آمریکاست.

نویسنده‌ای که نه تنها قلم روان و سلیسش برای باقی نویسندگان رشک‌برانگیزست، بلکه زندگی پر فراز نشیب او، فرصت‌ها و تجربیاتش سراسر ماجراجویی‌ است به‌طوری که هر کسی اگر نتواند آن را تجربه کند، دست کم می‌خواهد تماشاچی آن لحظات باشد یا بتواند آن را بخواند.
همینگوی در طول دوره نوشتنش از خاطراتش در کتاب‌هایش سراسر بهره را برد.

ارنست همینگور در جوانی

زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

مروری بر زندگی و تجارب کودکی همینگوی

ارنست همینگوی در سال ۱۸۹۹ در آمریکا متولد شد. نوشتن را از دبیرستان آغاز کرد، اما تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه نداد. همنیگوی دومین فرزند خانواده‌ای تحصیل کرده و محترم در اوک‌پارک بود. پدرش پزشک بود. اگرچه او به شکار قرقاول و ماهیگیری بیش‌تر از طبابت اهمیت می‌داد، اما به تاریخ طبیعی هم علاقمند بود. 

ارنست مدت‌ها بعد به جای تحصیل در دانشگاه ترجیح داد خبرنگار یک روزنامه شود. او مادری سخت‌گیر و پرتلاش داشت. علی‌رغم آن که در بزرگ‌سالی به تنفر خود از مادر اشاره کرده بود، اما از نظر روحی به مادر شباهت بیشتری داشت و شاید بتوان گفت همینگوی تجربیات کم‌نظیر و اهمیت آموزش در زندگی‌اش را بیشتر مدیون مادرش بود. مادری که معلم آواز و پیانو بود. کسی که بیشتر درآمدش را صرف پرستار و خدمتگزار کرد تا بتواند تجربیات و تمام تلاش خود را برای تربیت و آموزش بچه‌هایش فراهم کند.

کلبه آن‌ها در شمال میشیگان، همان جایی بود که ارنست تابستان‌ها را به همراه خانواده‌اش در آن جا به سر می‌برد و اصلا در همان مکان بود که او متوجّه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد. در آن روز‌ها او چادر زدن و زندگی در جنگل را آموخت؛ تجاربی بکر که هر کسی از سه سالگی نصیبش نمی‌شود. شور و اشتیاق همیشگی ارنست برای ماجراجویی در فضای باز و زندگی در مناطق دور افتاده در آن‌جا روشن شده بود.

کودکی ارنست همینگوی در دریاچه والون، میشیگان

اگرچه او از ورزش نیز عقب نماند. لیستی از ورزش‌هایی که او به آن‌ها می‌پرداخت، نظیر بوکس، دو میدانی، فوتبال بود. همچنین دو سال، در ارکستر مدرسه با خواهر بزرگترش مارسلین اجرا می‌کرد. اما آنچه مسیر او را از باقی متمایز می‌کرد استعداد ویژه‌اش در ادبیات انگلیسی بود که از خود نشان می‌داد. همینگوی دو سال آخر دبیرستانش را به ویرایش روزنامه مدرسه گذراند و سپس به شغل خبرنگاری درآمد.

ارنست همینگوی، بعد از بهبودی در دوران جنگ، میلان ایتالیا

زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

  همینگوی و تجربه شرکت در جنگ جهانی اول

او از سال ۱۹۱۷ پس از آن که به‌دلیل ضعف بینایی که از مادر به ارث برده بود، در ارتش آمریکا پذیرفته نشد. برخلاف مخالفت خانواده به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ وارد جنگ شد. حضور پیاپی او در جنگ پس از بلا‌های متعددی که گریبان‌گیرش شده، چنان بود که او از هر لحظه خاطراتش در داستان‌هایش بهره برد.

 خاطراتی از جمع‌آوری بقایای تکه پاره زنان کارگر در محل انفجار یک کارخانه مهمات گرفته تا اصابت ترکش و خونریزی و درد جان‌فرسا و جراحت پاهایش، همگی سراسر تجاربی بود که از این خاطرات در کتاب «مرگ در بعد از ظهر» بهره برد.

او بعد‌ها درباره جنگ در نوجوانی چنین گفت: «وقتی در کودکی به جنگ می‌روید، توهمی بزرگ از جاودانگی دارید. افراد دیگر کشته می‌شوند؛ نه شما... سپس وقتی مجروح شدید، به یک‌باره، آن توهم را از دست می‌دهید و می‌فهمید که مرگ ممکن است برای شما هم اتفاق بیفتد.»

خانه‌نشینی پس از جنگ

پس از آن که همینگوی آسیب شدیدی به پاهایش وارد شده بود، به خانه برگشت. اما سر بی‌قرار و روح ناآرام او با خانه‌نشینی و تجربه جنگ در تضاد بود، بنابراین به عنوان نویسنده در هفته‌نامه تورنتواستار شروع به کار کرد.

ارنست همینگوی همراه سه پسرش و چهار نیزه ماهی روی یک بارانداز، سال ۱۹۳۵، آمریکا

زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

 ازدواج و خبرنگاری

درحالی که هدلی ریچاردسون، خواهر هم اتاقی همینگوی برای ملاقات برادرش به شیکاگو می‌آید، همنیگوی به آن دختر موقرمزی زیبا که ۸ سال از او بزرگترست دل می‌بندد و در نهایت پس از ماه‌ها مکاتبه ازدواج می‌کند. سفر به اروپا، زندگی و درآمد راحت با استخدام شدن همینگوی به عنوان خبرنگار خارجی درتورنتو استار همه آن چیزی بود که همنیگوی در زندگی با هدلی تجربه کرد.

ارنست همینگوی، ونیز ایتالیا

زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

  دیدار با سایر نویسندگان

پس از آن همینگوی به پاریس رفت و در آنجا با نویسندگان بزرگی همچون گرترود استاین، نویسنده و مجموعه‌دار هنری آمریکایی، جیمز جویس، رمان نویس ایرلندی، ازرا پاوند، شاعر آمریکایی و نویسندگان دیگر همچینین نقاشان تأثیرگذار مانند پابلو پیکاسو، خوان میرو و خوان گریس ملاقات کرد.

در سال ۱۹۲۲ با کتابفروشی به نام ازرا پاوند آشنا شد و همین آشنایی سبب سفر به ایتالیا و رفاقتی محکم شد، در نهایت پاوند او را به جیمز جوی معرفی کرد. کسی که رفیق همیشگی همینگوی شد.

 آغاز داستان نویسی و گم شدن یک چمدان داستان

همینگوی در بیست ماه اول حضورش در پاریس حدود صد داستان نوشت، اما همسرش یک چمدان پر از نوشته‌های خطی او را گم کرد.

پس از آن کتاب‌های بسیاری از او نوشته شد، آثاری همچون، گتسبی فیتزجرالد، خورشید ههمچنین می‌دمد و در نهایت وداع با اسلحه مهر تاییدی بود که پس از مرگ پدر با اسلحه شکاری خودش، قدرت نویسندگی همینگوی را تایید می‌کرد.

  جان به در برد از بلایا

به طور کلی شاید هیچ نویسنده‌ای به قدر همینگوی به طور پیاپی در زندگی اش علاوه بر تجارب خوب و کشف استعداد و موقعیت‌های ویژه‌اش در ملاقات با بزرگان، چار حوادث غیرمنتظره و عجیب نشده باشد.

از شرکت پیاپی او در جنگ جهانی اول گرفته تا حضور او در جنگ داخلی اسپانیا، جراحت پاهایش در جن و شکستن دستش در تصادف رانندگی، سفر به کنیا و بیماری‌های متعددش در آن روزها، ازدواج و طلاق‌های پیاپی، تنهایی و انزوا، افسردگی، شکستن بر اثر اسکی و دوباره سفر و کشف، سقوط و انفجار هواپیما و در نهایت جراحات فوق شدید بر او اگرچه زنده مانده بود، اما دردی عمیق را بر جسم خود می‌کشید.

ارنست همینگوی در حال دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات، سال ۱۹۵۴، منزل همینگوی در کوبا

زندگی پر فراز و نشیب یک نویسنده | قصه پیرمرد و دریا و همینگوی

  پیرمرد و دریای همینگوی

سرانجام همینگوی پیرمرد و دریا را در هشت هفته نوشت و اشاره کرد: «بهترین چیزی است که می‌توانستم در تمام عمرم بنوسم.» پیرمرد و دریا به کتاب برگزیده ماه تبدیل شد، همینگوی را به یک چهره جهانی تبدیل کرد و جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. او در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد و سرانجام در سال ۱۹۶۱ پس از مدت‌ها رنج و سختی و بیماری و پیری با اسلحه شکاری پدرش هم‌چون پدر به زندگی خود پایان داد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->